رنگو سوسمار کوچکی است با مقاسد جالب و معقول ، رویا های هنرپیشانه و مسائل هویتی مانند اینکه من کیستم و این چیزی است که میشود در مورد این انیمیشن گقت.
مخاطب
این فیلم افراد بزرگسال می باشد و هدف آن گستردگی مراجع فرهنگی و سینمایی
است ، این فیلم از روزنامه نگار هانتر اس . تامپسون بازیگر فیلم سالوادور
دالی ، نویسنده کارلوس کاستاندا، اسپاگتی غربی و فیلم ساز فیلم سرجیو لئون و
همینطور فیلم محله چینی ها در سال 1974 و همچنین با استفاده از داستانی
شبیه فیلم شن مثل پر ، یا گفتگوی تو در تو ، این فیلم را که جانی دپ
قهرمانی ماهر است را ساخته است.
اما
سطح این فیلم طنز بوده و بسیاری آنرا مجزا با انیمیشن های کودکانه میدانند
اما در کل فیلم در مجموعه ای زیر 13 سال ساخته شده است و نتیجه اش شبیه آش
شله قلم کار گاهی عجیب ، گاهی تو در تو و اما اغلب عجیب است .صدای مهربان
گونه ی رنگو جانی دپ است با بازی در دزدان دریایی کاراییب با کارگردانی گور
وربینسکی خود را غربی پست و مدرن مینامد .
صحنه
های این فیلم هموما تعقیب و گریز و اتفاق های غیر منتظره میباشد که در نسل
سوم انیمیشن سازی دنیا به چشم می خورد اما کسانی که این فیلم را ساخته اند
با اضافه کردن لایه های جالب دیگری داستان این فیلم را مخدوش تر و همچنین
جالب تر کرده اند.
با وجود این فیلم رنگو دارای یک خصوصیت قوی است : طرز ساخت شیگ و مدرن این فیلم که مانند بقیه ی فیلم ها در تله ی تکنولژی 3d
نمی افتد یعنی آنقدر تلاش شده در این فیلم تمام اجزا را واقعی جلوه بدهند
مانند اجزای بدن و برآمدگی های پوست و یا غیره . و دیگر خصوصیت این فیلم
این است که شما میتوانید بدون استفاده از عینک یا ابزار های دیگری برای
دیدن فیلم های سه بعدی از وضوح آن لذت ببرید .اما میتوان گقت که نمایش این
فیلم مانند فیلم های متحرکی مثل داستان اسباب بازی ها با مخاطبینی از
تمامین سنین یا نیمبلی که مخلوطی از فرهنگ دینی پاپ و روحی لچه گانه است
کلیشه ای نیست . اما چابکی آسان در این فیلم وجود ندارد بیشتر این فیلم بر
پایه ی احساس تعهد بلند پروازانه با برخی فداکاری ها و یا مجازات نا برابر
است .
قرمان ما رنگو با
پیراهن هوایی خود درون یک گلخانه کوچک فانتزی با اسباب بازی ها و عشق
مانکنی خود بازی میکند که یک اتفاق فیر منتظره او را در صحرای موهاوی تنها
میگزارد .
در آن صحرای
گسترده او با نوعی گورکن سیج (آلفرد مولینا) ، که او را به مسیر روشن و
روشنگری هدایت میکند . طرفداران دپ یک صحنه بخصوص را در این فیلم بوجود
آورده اند که در آن صحرا رنگگو از ترس و وحشت به شیشه ی ماشینی برخورد
میکند که در آن دپ تامپسون از فیلم 1998 در آن راننده است.
پس
راهپیمایی سخت در بیابان توسط شاهینی تعقیب میشود و پس از کشاکش ها ی زیاد
و خواب های عجیب به شهری با شهروندان بالقوه با نام خاک روبرو میشود شهری
که از خشک سالی رنج میبرد و توسط یک لاکپشن شهردار دیوانه (اجراند بیتی) که
با شعار کنترل اب را بدست بگیر و همینطور کنترل صحرا را به کلانتر شهر
تبدیل میشود.

رنگو می خواهد با استفاده از وقایع غیر منتطره در شهر یک تصویر خوب ایجاد کند
رنگو
بصورت جرقه گونه ای با گونه ای از مارمولک غیور و شجاع با نام لوبیا
(ایسلا فیشر ) روبرو می شود که او بهضی وقت های منجمد میشود و خود او مدعی
است که این یه مکانیزم دفاعی ایست . همچنین این رفتار به عنوان یک قطعه خوب
از آموزش علوم خزندگان برای بچه هاست .
حیوانات
عجیب و غریب این فیلم ، گاهی اوقات به واقعیت و شمغ انسانی بسیار نزدیک
میشوند و بعضی از آن ها آنقدر به سبک خاصی طراحی شده است که شناسایی گونه ی
آن ها بسیار سخت است . لباس ها کاملا استاندارد و زیبا است ، همه ی آن ها
با یک کلاه گاوچرانی به عنوان یک نماد میگردند و یک گروه ماریاچی جغد های
آواز خوان که داستان فیلم را بطور هوشمندانه تعریف می کنند .
رنگو مانند یک شخصیت معمولی فقدان شور و شوق و سبک اختراء است . کت و شلوار او نمایی بصری قوی ای به خود میگیرد .